نام داستان: پروانه و درس فروتنی
در دشتی سرسبز، پروانهای با بالهای زیبا زندگی میکرد که همواره با غرور زیباییاش را در برکه تماشا میکرد. پروانههای دیگر که از این غرور ناراضی بودند، از برکه خواستند تا موجهایی ایجاد کند و مانع تماشای او شود. پروانه که از بیتوجهی دیگران ناراحت شده بود، روی گل سرخی نشست و با زیبایی آن به شگفت آمد. گل و اجزای آن به پروانه توضیح دادند که زیباییشان را مدیون خورشید و در نهایت خداوند هستند. پروانه به حقیقت فروتنی و سپاسگزاری پی برد و از آن پس، از نمایش خودبینی دست کشید.
معرکه یادت نره ها